زل زدن

لغت نامه دهخدا

زل زدن. [ زُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول، با چشمی ثابت و بی حرکت به چیزی دیدن. بِربِر نگاه کردن. زُل کردن چشم. زُل زُل به چشم کسی دیدن. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

در تداول با چشمی ثابت و بی حرکت به چیزی دیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم