زبرجدگون

لغت نامه دهخدا

زبرجدگون. [ زَ ب َ ج َ ] ( ص مرکب ) مانند زبرجد. زبرجدی رنگ. زبرجدفام :
یا همچو زبرجدگون. یکرشته سوزن
اندر سر هر سوزن یک لؤلؤ شهوار.منوچهری ( دیوان ص 37 ).

فرهنگ عمید

مانند زبرجد، به رنگ زبرجد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال اعداد فال اعداد فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت