دنف

لغت نامه دهخدا

دنف. [ دَ ن ِ ] ( ع ص ) بیمار دایمی. ج ، دَنِفون ، و دَنَفون. ( منتهی الارب ) ( از ناظم االاطباء ). بیمار. ( مهذب الاسماء ).
دنف. [ دَ ن َ ] ( ع ص ) بیماری ملازم. بیماری دائم ، مذکر و مؤنث و تثنیه و جمع در آن یکی است. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بیماری گران. ( مهذب الاسماء ).
دنف. [ دَ ن َ ] ( ع مص ) بیمار گران شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سخت بیمار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). سخت نزار شدن. ( المصادر زوزنی ). || نزدیک شدن آفتاب به فروشدن ، و زرد گردیدن آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نزدیک گشتن آفتاب به فروشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک شدن امر. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بیمار گران شدن .

دانشنامه عمومی

دِنُف ( به لهستانی: Dynów ) یک منطقهٔ مسکونی در لهستان است که در شهرستان ژشوف واقع شده است. دنوو ۲۴٫۴۱ کیلومتر مربع مساحت و ۶٬۰۷۶ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس فال ای چینگ فال ای چینگ فال پی ام سی فال پی ام سی