خولانی

لغت نامه دهخدا

خولانی. [ خ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به خولان که قبیله ای است. ( از انساب سمعانی ).
خولانی. [ خ َ ] ( اِخ ) ابن مهرویه. رجوع به مهرویه شود. ( یادداشت مؤلف ).
خولانی. [ خ َ ] ( اِخ ) ابوادریس. رجوع به ابوادریس شود. ( یادداشت مؤلف ).
خولانی. [ خ َ] ( اِخ ) ابوعنبه صحابی بود. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خولانی. [ خ َ ]( اِخ ) عبدالملک بن ادریس خولانی. رجوع به عبدالملک بن ادریس در این لغت نامه و اعلام زرکلی ج 1 ص 300 شود.
خولانی. [ خ َ ] ( اِخ ) ملیح. رجوع به ملیح خولانی شود.

فرهنگ فارسی

عبدالملک بن ادریس خولانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال حافظ فال حافظ فال تماس فال تماس فال ارمنی فال ارمنی