خاص کردن

لغت نامه دهخدا

خاص کردن. [ خاص ص ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مخصوص کردن ، اختصاص دادن. اغتزاز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) : این پسر تاش را از خاصگان خود کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 381 ).
کای شده آگاه باستادیم
خاص کن امروز بدامادیم.نظامی.در طمع آن بود دو فرزانه را
کز دو یکی خاص کند خانه را.نظامی.خاص کند بنده ای مصلحت عام را.( گلستان ).

فرهنگ فارسی

مخصوص کردن اختصاص دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت فال راز فال راز