لغت نامه دهخدا
جنح. [ ج ِ ] ( ع اِ ) جانب. ( منتهی الارب ). || ناحیه. ( اقرب الموارد ). کرانه. ( منتهی الارب ). || حمایت و پناه. || پاره : جنح لیل ؛ بهره ای از شب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). پاسی از شب. پاره ای از شب. ( مهذب الاسماء ). و به این معنی گاه مضموم گردد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
جنح. [ ج ُ ] ( ع اِ ) بهره ای از شب.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جِنْح شود.