تنجح

لغت نامه دهخدا

تنجح.[ ت َ ن َج ْ ج ُ ] ( ع مص ) روایی خواستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): تنجح الحاجة تنجزها؛ ای طلب قضأها ممن وعده ایاها. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

روایی خواستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال رابطه فال رابطه فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش