تق و لق

لغت نامه دهخدا

تق و لق. [ ت َق ْ ق ُ ل َ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، کاسد. بی مشتری. بی رونق : بازاری تق و لق ؛ بازاری کاسد. دکانی تق و لق ؛ دکانی بی کالا و مشتری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

۱. هرچیزی که ازکارافتاده و نظم وترتیب آن به هم خورده باشد.
۲. ویژگی ماشینی که پیچ ومهره اش از هم دررفته باشد.

فرهنگ فارسی

در تداول عامه کاسه بی مشتری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم