تریشه. [ ت َ / ت ِ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) تریش. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ) : جلدی به تن خسته این زار نمانده ست سراج غمت بسکه کشیده ست تریشه.سلیم ( از فرهنگ نظام ).و رجوع به تریش شود. || تراشه و خرده که از تراشیدن چوب بیرون می آید. ( از فرهنگ نظام ). چوب خرد نوک تیز که گاه شکستن هیزم ، از هیمه جدا شود. چوب نسبةً خرد که از شکستن چوبهای خشک پیدا آید با نوک و اطرافی خلنده و برنده : تریشه اجاق گیرانه خوبیست. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ معین
(تَ ش ِ ) (اِ. ) تراشه ، هر چیز خرده ریز مانند خرده کاغذ، چوب و...
فرهنگ عمید
هر چیز خرده ریزه، مثل ریزۀ کاغذ، ریزۀ چوب، و مانند آن، تراشه.
فرهنگ فارسی
هرچیزخرده وریزه مثل ریزه کاغذوریزه چوب و... ( اسم )خرده ریزمانند ریز. کاغذ چوب .
فرهنگستان زبان و ادب
{fillet scab} [مهندسی مواد و متالورژی] برجستگی نازک و تیغه مانند با سطح بی قاعده که در مجاورت گوشه ها یا در کناره های زوایای داخلی قطعۀ ریختگی به وجود می آید