بژن

لغت نامه دهخدا

بژن. [ ب َ ژَ ] ( اِ ) گِل و لای تیره و متعفن باشد که در بن حوضها و جویها بهم رسد. ( برهان ) ( مجمع الفرس ) ( فرهنگ شعوری ) ( اوبهی ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). آن را لای ، لجن ، لژن گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( شعوری ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). خرد. خر. خره. و رجوع به لای شود.

فرهنگ عمید

= لجن

فرهنگ اسم ها

اسم: بژن (دختر) (کردی) (تلفظ: bazhen) (فارسی: بژن) (انگلیسی: bazhen)
معنی: قد و بالا، قد و بالا ( نگارش کردی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع