اوزاع

لغت نامه دهخدا

اوزاع. [ اَ ] ( ع اِ ) گروههای مردم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اوزاع. [ اَ ] ( اِخ ) بطنی است از حمدان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اوزاع. [ اَ ] ( اِخ ) قریه ای است بدمشق و نسبت بدان اوزاعی است. ( منتهی الارب ) ( انساب سمعانی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان فال ماهجونگ فال ماهجونگ