افلاذ

لغت نامه دهخدا

افلاذ. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فِلْذ، بمعنی جگرشتر. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ج ِ فِلْذة، بمعنی پاره ای از جگر و گوشت و مال از سیم و زر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): و پسران ایشانرا بمحل اولاد بل بمنزلت افلاذ اکبادند. ( جهانگشای جوینی ). || افلاذالارض ؛ گنجها ودفاین آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس