اجذم

لغت نامه دهخدا

اجذم. [ اَ ذَ] ( ع ص ) بریده دست. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). بی دست : من تعلم القرآن ثم نسیه لقی اﷲ تعالی و هو اجذم ( حدیث ). || گرفتار بعلت جذام. || آنکه سرانگشتانش رفته باشد. || افتاده انگشت. ( مهذب الاسماء ). مؤنث : جَذْماء. ج ، جُذم.
اجذم. [ اَ ذَ ] ( ع اِ ) از اعلام مردان عرب است.

فرهنگ فارسی

دست بریده، کسی که دست یاانگشتش رابریده باشند، بریده دست، وکسی که مبتلابمرض جذام باشد
از اعلام مردان عرب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم