مسنو

لغت نامه دهخدا

مسنو. [ م َ ن ُوو ] ( ع ص ) سیراب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مسنوة شود.

فرهنگ فارسی

سیر آب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تک نیت فال تک نیت فال درخت فال درخت