متوقد

لغت نامه دهخدا

متوقد. [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] ( ع ص ) آتش فروزان. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آنکه آتش می افروزد و افروخته شده. ( ناظم الاطباء ). || زیرک خوش درگذرنده در امور. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زیرک درگذرنده در امور و روشن خاطر. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به توقد شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ وَ قِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) افروزنده ، فروزان ، نورانی .

فرهنگ عمید

برافروزنده، بر افروخته، فروزان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال نخود فال نخود فال ای چینگ فال ای چینگ فال جذب فال جذب