فاقطعوا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)قطع (۳۶ بار)
به فتح قاف بریدن. اعم از آنکه محسوس باشد مثل . یا معقول مثل . به راه رفتن قطع طریق می‏گویند گویی راه ممتد در اثر راه رفتن قطعه قطعه می‏شود. * . آیه در باره قوم لوط «علیه السلام» است ظاهراً مراد از قطع سبیل قطع تناسل است که آنها با توجه به لواط و اعراض از زنان راه تناسل را قطع می‏کردند، به قولی مراد قطع راه مسافرین و منع عبور آنهاست ولی معنی اول موافق سیاق است. تقطیع: برای کثرت و مبالغه است . * . قطع امر تصمیم در باره آن یعنی من به کاری تصمیم نمی‏گیرم تا شما حاضر باشید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم