عنان گیر

لغت نامه دهخدا

عنان گیر. [ ع ِ ] ( نف مرکب ) آنکه عنان کسی را بگیرد. کنایه از بازدارنده از رفتن هم باشد. ( از آنندراج ). که عنان اسب به دست گیرد. که دوال دهانه اسب به دست گیرد. آنکه دست در عنان اسب کسی زند بقصد فرودآوردن یا داد خواستن :
چون شد آن روز غم عنانگیرش
رغبت آمد بسوی نخجیرش.نظامی.تظلم کنان سوی راه آمدند
عنان گیر انصاف شاه آمدند.نظامی.جان عنان گیر سواریست که تا درنگری
از در دیده درون آید و تا دل برود.وحشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

آنکه عنان کسی را بگیرد و کنایه از باز دارنده از رفتن هم باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم