لغت نامه دهخدا
در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است
زآن رو عنان گسسته دواند سوار عمر.حافظ.ربوده است ز من اختیار جذبه بحر
عنان گسسته تر از رشته های بارانم.صائب ( از آنندراج ).خرمن عنان گسسته درآید بخانه اش
مردانه گر به دانه زند مور پشت دست.صائب ( از آنندراج ).