طلم

لغت نامه دهخدا

طلم. [ طُ ] ( ع اِ ) خوان نان نهادن. ( منتهی الارب ).
طلم. [ طَ ] ( ع مص ) الضرب ببسط الکف. با کف دست زدن. || طلم الخبزة؛ برابر و درست ساخت نان را. ( منتهی الارب ).
طلم. [ طَ ل َ ] ( ع اِ ) چرک دندان که از ناکردن مسواک گرد آید. ( منتهی الارب ). چرک دندان را گویند. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

چرک دندان که از ناکردن مسواک گرد آید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال قهوه فال قهوه فال نوستراداموس فال نوستراداموس