طفس

لغت نامه دهخدا

طفس. [ طَ ] ( ع مص ) آرمیدن با زن. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ).
طفس. [ طَف َ ] ( ع مص ) طفاسة. چرکین و ریمناک شدن جامه. ( منتهی الارب ). شوخکن شدن. ( تاج المصادر ). || پلیدی مردم. || پلیدی کردن. ( منتهی الارب ).
طفس. [ طَ ف ِ ] ( ع ص ) پلید و نجس ازمردم و جز آن. ( منتهی الارب ). پلید. ( منتخب اللغات ). چرک. ریمناک. ( منتهی الارب ). چرکین. ( منتخب اللغات ).

دانشنامه عمومی

طفس ( به عربی: طفس ) یک روستا در سوریه است که در استان درعا واقع شده است. طفس ۳۲٬۲۳۶ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم