صهب

لغت نامه دهخدا

صهب. [ ص َ هََ ] ( ع اِمص ) سرخی یا سرخ سپیدی موی. ( منتهی الارب ).
صهب. [ ص ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اصهب. ( منتهی الارب ). رجوع به اصهب شود.

فرهنگ فارسی

اصهب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ورق فال ورق فال لنورماند فال لنورماند فال رابطه فال رابطه