صنوان
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
صنو (۲ بار)
«صِنْوان» جمع «صِنو» در اصل به معنای شاخه ای است که از تنه اصلی درخت بیرون می آید و بنابراین «صنوان» به معنای شاخه های مختلفی است که از یک تنه بیرون می آید. برای «صِنو» معنای دیگری ذکر کرده اند و آن «شبیه» است، ولی به نظر می رسد که این معنا از معنای اول که در بالا ذکر کردیم گرفته شده است.
و صنو: شاخهای است که از ریشه روید گویند: «هُما صِنْوا نَخْلَةٍ» یعنی: آن دو شاخه یک خرما اند و ایضاً: «فُلانٌ صِنْوابیهِ» فلانی شاخه پدرش است (راغب). در صحاح گوید: چون دو خرما و سه خرما از یک بن بروید هر یک صنو آن دیگری است. در نهایه گفته: صنو به معنی مثل است و اصل آن این است که دو خرما از یک بن بروید. در نهج البلاغه نامه 45 فرموده: «وَ اَنَا مِنْ رَسُولِ اللّهِ کَالصِّنْوِ مِنَ الصِّنْوِ وَالذِراعِ مِنَ الْعَضُدِ»یعنی: من از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم مانند شاخه از شاخه و ذراع از بازو هستم. مراد از صنوان در آیه نخلهائی که از یک بن برویند و مثل هم باشند یعنی نخلهای هم مثل و غیر هم مثل و غیر هم مثل و آن در آیه چنانکه در جوامع الجامع فرموده جمع صنو است و تثنیه نیست. در اقرب گوید: تثنیه آن صِنوان و صنیان (به فتح و ضم و کسر اول) باشد و جمع آن فقط صنوان است. در صحاح تصریح شده که نون در جمع مضموم است. صنو اگرفق در نخل باشد آن وقت صنوان در آیه صفت نخیل است و اگر در غیر آن نیز باشد چنانکه در اقرب گوید: به قولی صنو عمومیت دارد در هر دو فرع که از یک اصل خارج شوند خرما باشد یا غیر آن، دراین صورت میشود که صفت جنّات و زرع و نخیل باشد ولی در آیه ظاهراً فقط صفت «نخیل» است.