صفا کاری

لغت نامه دهخدا

صفاکاری. [ ص َ ] ( حامص مرکب ) صفا دادن. جلا دادن. زدودن از :
هست هر آینه را صیقل دیگر صائب
جز به خاکستر تن نیست صفاکاری دل.صائب ( از آنندراج ).رجوع به صفا دادن شود.

فرهنگ فارسی

عمل صفا دادن جلا دادن زدودن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم