صدود

لغت نامه دهخدا

صدود. [ ص ُ ] ( ع اِ ) ج ِ صد. رجوع به صد شود. || ( مص ) روی برگردانیدن از چیزی و اعراض کردن. ( منتهی الارب ). بگشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). برگشتن. ( ترجمان علامه جرجانی ). بازداشتن کسی را از چیزی و برگردانیدن. ( منتهی الارب ).
صدود. [ ص َ ] ( ع ص ) حیله گر محال گو. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) چیزی که بر آینه بمالی آنرا، پس به آن سرمه کنی چشم را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

حیله گر محال گو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال قهوه فال قهوه فال انبیا فال انبیا فال نوستراداموس فال نوستراداموس