صابه

لغت نامه دهخدا

( صابة ) صابة. [ ب َ ] ( ع اِمص ) عاهت. مصیبت. || ضعف و سستی عقل. یقال : فی عقله صابة؛ ای طرف من الجنون. || ( اِ ) درختی است تلخ. ج ، صاب. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

عاهت مصیبت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی