لغت نامه دهخدا
پیرایه گر پرندپوشان
سرمایه ده شکرفروشان.نظامی.اگر نصیب نبخشی نظر دریغ مدار
شکرفروش چنین ظلم بر مگس نکند.سعدی.شکّرفروش مصری دیگر شکر نیارد.سعدی.شکّرفروش مصری حال مگس چه داند
این دست شوق بر سر وآن آستین فشانان.سعدی.شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را.حافظ.|| معشوق. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).