شهررانده. [ ش َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) از شهر رانده. تبعیدشده. کسی که او را نفی بلد کرده باشند : این دل شهررانده در گل تیره مانده ناله کنان که ای خدا کو حشم و تبار من.( دیوان شمس ).
فرهنگ فارسی
از شهر رانده تبعید شده کسی که او را از نفی بلد کرده باشند .