شهر رانده

لغت نامه دهخدا

شهررانده. [ ش َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) از شهر رانده. تبعیدشده. کسی که او را نفی بلد کرده باشند :
این دل شهررانده در گل تیره مانده
ناله کنان که ای خدا کو حشم و تبار من.( دیوان شمس ).

فرهنگ فارسی

از شهر رانده تبعید شده کسی که او را از نفی بلد کرده باشند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم