شنیز

لغت نامه دهخدا

شنیز. [ ش ِ ] ( معرب ، اِ ) سیاه دانه که به هندی کلونجی است و در آن لغات است : شونیز و شؤنیز و شهنیز. فارسی الاصل است. ( منتهی الارب ). شونیز و شینیز سیاه دانه است.( از اقرب الموارد ). و رجوع به شُنیز و شونیز شود.
شنیز. [ ش ُ ] ( اِ ) مخفف شونیز است که سیاه دانه باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).
شنیز. [ ش َ ] ( اِ ) چوب آبنوس را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). چوبی است سیاه و سنگین. || کمان تیراندازی. ( برهان ) ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم