شق عصا

لغت نامه دهخدا

شق عصا. [ ش ِق ْ ق ِ ع َ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ( آنندراج ). خلاف. مخالفت. جدایی. از جماعت جداشدن. کناره کردن از جماعت. رأی خلاف جماعت آوردن. معتزلی. ( یادداشت مؤلف ). از جماعت دوری گزیدن ، و عصادر اصل عبارتی است از الفت و اجتماع. ( از اقرب الموارد ): شق عصای مسلمین ؛ مخالفت جماعة اسلام. ( غیاث ).
- شق عصا کردن ، یا شق عصای مسلمین کردن ؛ خلاف آوردن. ( امثال و حکم دهخدا ).
- || کنایه از جنگ و جدال ، چه از کثرت ضرب چوب و عصا شکسته میشود. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خلاف مخالفت جدایی از جماعت جدا شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال آرزو فال آرزو فال اوراکل فال اوراکل فال امروز فال امروز