شخته

لغت نامه دهخدا

شخته. [ ش َ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) شجام. شجد. شخد. شبی از زمستان صحو و بی ابر و سخت سرد. سرمای سخت خشک در شبهای زمستان پس از باریدن برف و صافی شدن هوا از ابر و مه. ( یادداشت مؤلف ).
- شخته کردن هوا ؛ نهایت سرد کردن که هر مایع قابل یخ بستن یخ بندد. ( یادداشت مؤلف ).
|| نوعی خربزه است که در مشهد متداول است.

فرهنگ فارسی

شجام شجد شبی از زمستان صحو و بی ابر و سخت سرد . سرمای سخت خشک در شبهای زمستان پس از باریدن برف و صافی شدن هوا از ابر و مه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم