شاکل

لغت نامه دهخدا

شاکل. [ ک ِ ] ( ع اِ ) سفیدی بناگوش. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ). الشاکلة. ( متن اللغة ). || شبه و مانند: فیه شاکل من ابیه ؛ در او شباهتی از پدر باشد. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || راه.( منتهی الارب ): کل علی شاکله ؛ هر کس بر راه خودست.

فرهنگ فارسی

سفیدی بنا گوش یا راه

فرهنگ اسم ها

اسم: شاکل (پسر) (عربی)
معنی: شبیه و مانند

دانشنامه آزاد فارسی

شاکِل (shackle)
یکای قدیمی طول. پیش از این در دریا، و برای اندازه گیری کابل یا زنجیر به کار می رفت. یک شاکل برابر پانزده فاتوم، ۲۷ متر یا۹۰ فوت است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت استخاره کن استخاره کن