زود فهم

لغت نامه دهخدا

زودفهم. [ ف َ ] ( نف مرکب ) تیزفهم. ( آنندراج ). سریعالانتقال و آنکه به سرعت چیزی را درک نماید. ( ناظم الاطباء ). تیزهوش. تندفهم. زودیاب. سریعالانتقال. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) تیز هوش تند فهم زود یاب سریع الانتقال .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم