زغو

لغت نامه دهخدا

زغو. [ زَغ ْوْ ] ( ع مص ) گریستن کودک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تقسیم کردن به عدالت . ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

گریستن کودک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فنجان فال فنجان فال کارت فال کارت