زرین کلید

لغت نامه دهخدا

زرین کلید. [ زَرْ ری ک ِ ] ( اِ مرکب ) کلیدی از زر. کلیدی آراسته به زر. کلیدی زرنگار و زرنشان :
نبینی کزین قفل زرین کلید
به تاریکی آرند جوهر پدید.نظامی.ز فرمان او سر نباید کشید
کجا رای او هست زرین کلید .نظامی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کلیدی از زر کلیدی آراسته به زر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال راز فال راز فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت