زر خلاص

لغت نامه دهخدا

زر خلاص. [ زَ رِ / زَرْ رِ خ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زری که از بوته برآمده باشد. ( آنندراج ). بی بار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). یعنی زر خالص که از بوته بیرون آرندش... ( شرفنامه منیری ). زر خالص. ( غیاث اللغات ) :
شاه فرمود تا به مجلس خاص
بر محکها زنند زر خلاص.نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 229 ).رجوع به خلاص شود.

فرهنگ فارسی

زری که از بوته بر آمده باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال آرزو فال آرزو فال حافظ فال حافظ فال چوب فال چوب