زخم زبان زدن

لغت نامه دهخدا

زخم زبان زدن. [ زَ م ِ زَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) طعن زدن. سرزنش کردن. گواژه گفتن. فسوس کردن. دشنام دادن.طعنه زدن. زخم زدن. رجوع به زخم زبان و طعنه شود.

فرهنگ فارسی

طعن زدن سرزنش کردن دشنام دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم