روزه داشت

لغت نامه دهخدا

روزه داشت. [ زَ / زِ ] ( مص مرکب مرخم ) روزه داشتن :
مسلم کسی را بود روزه داشت
که درمانده ای را دهد نان و چاشت.( بوستان ).و رجوع به روزه داشتن شود.

فرهنگ فارسی

روزه داشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت