روز دیده

لغت نامه دهخدا

روزدیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) سالخورده. ( آنندراج ). پیر. ( فرهنگ شعوری ) ( ناظم الاطباء ). معمر. مسن. ( آنندراج ). روزگاردیده و روزگارگذرانده. ( از فرهنگ شعوری ). سال دیده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سالخورده . پیر . معمر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال انگلیسی فال انگلیسی فال اعداد فال اعداد