روایت کننده

لغت نامه دهخدا

روایت کننده. [ رِ ی َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) راوی. ( دهار ). راوی. راویة. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی ). نقل کننده. حکایت کننده : واز فرزندان نعیم بن سعد روایت کنندگانیم. ( تاریخ قم ص 278 ). و رجوع به روایت و روایت کردن و روایة شود.

فرهنگ فارسی

راوی نقل کننده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال راز فال راز فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی