رقم کردن

لغت نامه دهخدا

رقم کردن. [ رَ ق َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نوشتن. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). ترقیم. ( تاج المصادر بیهقی ) :
ترا جانت نامه است و کردار خط
به جان بر مکن جز به نیکی رقم.ناصرخسرو.مژده ترا ز چرخ که چرخ ای ملک همی
بر ملک و عمر تو رقم جاودان کند.مسعودسعد.کردم بر جان رقم شکر شب و مدح می
کآمدن دوست را بود ز هر دو سبب.خاقانی. || مهر نمودن. || تمام کردن مکتوب. || ترتیب دادن و مرتب ساختن. ( ناظم الاطباء ). || نقش کردن. تحریر :
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن
بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام.خاقانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم