رصد ساز

لغت نامه دهخدا

رصدساز. [ رَ ص َ ] ( نف مرکب ) رصدسازنده. رصدبان. رصددار :
باد از رصدساز بقا تقویم عمرت بی فنا
بر طالعت رب السما احسان والا ریخته.خاقانی.و رجوع به رصدبان و رصددان و رَصَدْوَر شود.

فرهنگ فارسی

رصد سازنده رصد بان رصد دار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد فال آرزو فال آرزو