رخ زردی

لغت نامه دهخدا

رخ زردی. [ رُ زَ ] ( حامص مرکب ) صفت رخ زرد. حالت رخ زرد. زردرویی. روی زردی. زردرو بودن. زردرخ بودن :
دل سیاهی دهند و رخ زردی
بهل این سرخ و سبز [ شراب و بنگ ] اگر مردی.اوحدی.و رجوع به رخ زرد و روی زرد و زردرویی شود.

فرهنگ فارسی

صفت رخ زرد حالت رخ زرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم