دلالت داشتن

لغت نامه دهخدا

دلالت داشتن. [ دَ ل َ ت َ ] ( مص مرکب ) لازم آمدن از موجود بودن چیزی وجود چیزی دیگر. ( ناظم الاطباء ). نشان چیزی بودن : [ برجها ] بر بادها دلالت چگونه دارند. ( التفهیم ص 323 ). || راهبر بودن. رهنمونی داشتن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - راهبر بودن . ۲ - ثابت کردن ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم