دستا. [دَ ] ( اِ مرکب ) مخفف و مرخم دستار است که مندیل و روپاک باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). مرخم دستار. ( جهانگیری ). روپاک باشد و دستمال و آنچه بر دور دستار پیچند.دستار و عمامه و مندیل. ( ناظم الاطباء ) : بسکه می شویم و می کوبم باز جبه خویشتن و دستا را ریزه ریزه شدی از خم کدین پوششم ار بودی از خارا.کمال اسماعیل ( دیوان ص 592 ).رجوع به دستار شود.