داوری بردن

لغت نامه دهخدا

داوری بردن. [ وَ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) به محاکمه شدن از ظلم کسی در پیش حاکم عادل :
هرچه کنی تو برحقی حاکم دست مطلقی
پیش که داوری برم از تو که خصم و داوری.سعدی.داوری پیش قاضی بردند. ( گلستان سعدی ).
ما را شکایتی ز تو گر هست هم به تست
کز تو بدیگری نتوان برد داوری.سعدی.

فرهنگ فارسی

بمحاکمه شدن از ظلم کسی در پیش حاکم عادل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال زندگی فال زندگی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال نخود فال نخود