داهن

لغت نامه دهخدا

داهن. [ هَِ ] ( ع ص ) لحیة داهن ؛ ریش چرب روغن مالیده. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

لحیه داهن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال فنجان فال فنجان فال ارمنی فال ارمنی فال لنورماند فال لنورماند