خوی گر

لغت نامه دهخدا

خوی گر. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) عادت. ( ناظم الاطباء ). || طبیعت. || روش. ( ناظم الاطباء ). || ( ص مرکب ) معتاد. خوگر. ( یادداشت بخط مؤلف ). مُعاوِد. خوی گر بچیزی. تمرین ؛ خوی گر ساختن کسی را بچیزی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

عادت یا طبیعت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی فال قهوه فال قهوه