خون دیده

لغت نامه دهخدا

خون دیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) حائض. طامث. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

حائض طامث
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس