لغت نامه دهخدا
اگر خواجه بود یا نه تو در قصر
بباش و آرزوها خواه و خوش خور.فرخی.هر روز آنچه بایست همی فرستاد و ندیمانش... و مطربان و کنیزکان و غلامان گفتا تو خوشخور. ( تاریخ سیستان ). پس امیری سیستان یافت در روزگار خوش خورد و با مردمان نیکوئی کرد و نام نیکو از او بماند. ( تاریخ سیستان ).
درم در جهان بهر خوش خوردن است
نه ازبهرزیر زمین کردن است
زری را که در گور کردی بزور
چو گورت کند سر برآرد ز گور.امیرخسرو دهلوی.