خوب رای

لغت نامه دهخدا

خوب رای. ( ص مرکب ) خوش رأی. نکورأی. نیکورأی :
چنان کرد گنجور کارآزمای
که فرموده شاهنشه خوب رای.نظامی.هزار آفرین بر زن خوب رای
که ما را بمردی شود رهنمای.نظامی.

فرهنگ فارسی

خوش رای نکو رای
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش